بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

گوگولی مامان

شیطون بلا

1392/8/28 16:59
نویسنده : نسیبه و محمد
423 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک ما حسابی شیطون شده

 دیگه عرق مارو در میاره بس که دنبالشیم خنثی

کلی خسارت تو خونمون وارد کرده دیگه دیگه غیر قابل کنترل شده

از خرابکاریهاش اگه بنویسم صفحه کم میارمخمیازه

اما به نمونه هاش اکتفا می کنم

دو روز پیش مامان این برد خونه همسایه نذری آش می پختن تو حیاط واسه خودش می چرخیدو خرابکاری می کرد . مامان می گه در چشم بهم زدنی به دور از چشم صابخونه دیدم یه چوب بلند رو انداخت تو آب چاهشون وقت تماممنم صداش رو در نیاوردم . بلافاصله فلنگ رو بستم و فرار کردم.

از دست به شکستنش بگم: خونه مامان اینا بودیم 2 بار یه قاب عکس رو پرت کرد تا بار سوم بیایم از دست سرتق این آقا بگیریم زد وشکستناراحت

جارو و خاکنداز منو از طبقه چهارم پرت کرد پااااااااااااااااااایین و شکستتعجب

یه روز دیدم صداش در نمیاد هر چی از آشپزخونه صداش کردم جوابمو نداد گگگگگگگفتم ای وای من مسولیتش انجام شد رفتم تو اتاق دیدم یه افتر شیو پدرشو رو میز توالت خالی کرده که ببینه چی توشه به اضافه پنکک منو خورد کرده روی میز سابونده همون جا دنیا رو سرم خراب شدگریه

البته نباید فکر کرد بی تنبیه بمونه کلی دعواش کردمو اخمو تخمو این حرفاقهر

این آقا کلی برامون شیرین زبونی می کنی:

اولین جمله سه حرفیشو یه هفته مونده به تولد 2سالگیش زد:

مامان توپ کو؟قلب

خوب اون لحظه رو یادمه هیچ وقت از ذهنم کنار نمیره وقتی اینو شنیدم خیلی ذوق زده شدم با تمومه وجودم ذوق کردم بغل

خلاصه آدم وقتی بعد از 2 سال فک زدن نتیجه زحمتشو می بینه خوب کیف هم داره دیگه.

دیگه گفتم یاد بهراد افتادم پدر صلواتی یادگرفته آخر حرفاش دیگه بگه :

مامان بیا دیکه    بریم دیگه     نیناش کن دیگه (نگاش کن دیگه)   

یه وووووووهه غلیظ هم یاد گرفته می گه که بیا و ببین عینک

مامان یا بابا بچه بد  هر وقت یه کاری رو بهش می گیم نکن بهمون اینو تحویل می دهابرو

خلاصه یه داستانهایی داریم باهاش که حالا حالاها ادامه داره....

پسندها (1)

نظرات (0)